در پرتو آن چراغ آگاه
یاد نوشتی در سالروز خاموشی استاد مرتضی شهیدی
دکتر قاسم صافی استاد دانشگاه تهران
۱۲ خرداد ماه ۱۴۰۳ مصادف است با نخستین سالگرد فقدان دانشمند فاضل و استاد توانای زبان و ادبیات فارسی و آگاهی دهنده دانش و معرفت و فهم و منش به داوطلبان آموزش، روان شاد مرتضی شهیدی انسانی صالح و شخصیتی بالیده از گلپایگان؛ سرزمینی کهن که مردانگی و احسان و دانایی را با هنر و ادب و دانش به هم آمیخته و از پشت دیوارهای طول تاریخ، آوازه بزرگان و مشاهیر کم مانندش در حوزه های مختلف که بر صفحه تاریخ نقش بسته به چشم و گوش می رسد و زمینه افتخار بالندگی آن، همچنان سرافراز و عزّت آفرین است.
با وجودی که مرگ، یک قانون عام و فراگیر و برای هر موجودی امر تغییر ناپذیر الهی است و برای خود، فرهنگی بخصوص دارد و می تواند اثراتی مثل آرامش درونی و حس معنوی خاصی در انسان ایجاد کند و او را به تفکر و تأمل والایی بر انگیزاند؛ اما مرگ عزیزان و فاضلان و مربیان اثر گذار، غمی نیست که به آسانی قابل تحمل باشد.
موهنوز چند صباحی ذهن و ضمیرمان از داغ خاموشی و مرگ ناگهانی برادر عزیزم استاد احمد صافی چهره ماندگار و نام آشنای تعلیم و تربیت؛ انسانی که نمونه هایش در روزگار کنونی کم شمار است - نگذشته بود که با تأسف عمه زاده ارجمند و معلم بزرگوار زنده یاد مرتضی شهیدی روی در نقاب خاک کشید و شگفتا تقدیر چنین است که این سال ها، بزرگان عرصۀ فرهنگ و قلم و ادب و هنر، یکا یک به وادی خاموشان بپیوندند و نام بزرگشان را به صحیفه روشن روزگار بسپارند.
مرحوم مرتضی شهیدی در دامن والدینی هوشمند و مشتهر به فضل و کمال و معرفت، تربیت شده بود و در راه جویندگان دانش و ترویج علم اندوزی و اثرگذاری در تعلیم و تربیت، گام بر می داشت و می کوشید با مهرورزی و خوشرویی، روابط مستحسن و پر غنایی را در ارتباط با اقشار مختلف ایفا کند و زیست مطهری داشته باشد.
وی همانند برادرش محمد حفظه ا... و دیگر برادران فاضلش روان شادان فضل ا... و جلال شهیدی به دایرة المعارفی مجسم از اطلاعات و معلومات عمومی وسیع در دانش و ادب و هنر می نمود و از تبار نامورانی به شمار می آمد که محضری پر فیض و ثمر بخش داشت چنان که معمول بزرگانی هم بوده که در تعلیم و آموزش به گفتار شفاهی اکتفا کنند. در تاریخ هم داریم که امثال سقراط و شمس الدین عارف تبریزی، نوشتن در قاموسشان، چندان جایگاهی نداشت و اصحاب طلب را به طور شفاهی به لطف سخن، مسرور و بهره مند می ساختند.
در بیان ارزش های علمی و ادبی مرحوم مرتضی و برادران نیکو خصالِ بی ریایش، ذکر این نکته خالى از لطف و عبرت نیست که آنان علی رغم دانش سرشاری که داشتند هرگز در مقام کسب مدرک مافوق کارشناسی و نمادین مادی بر نیامدند و نمادین انسانی و قناعت پیشگی و نجابت و دانایی را در حد اکمل برگزیدند و کوشیدند تا دانای اسرار بزرگان علم و ادب همچون مولوی و حافظ و سعدی و فردوسی و نظامی و دیگر نوادر و منشآت تاریخی باشند بی آن که در محدوده مرید و مرادی طریقت، گرفتار آیند و شاید در نگرش به این مرام، مصداق اتم این کلام حافظ بودند:
در این غوغا که کَس، کَس را نپرسد/ من از پیر مغان منّت پذیرم
خوشا آن دم کز استغنای مستی/ فراغت باشد از شاه و وزیرم
باری شخصیت علمی و اخلاقی استاد فقید مرتضی شهیدی مستغنی از تعریف و تعرف است. چهره علمی الگویی او برای آشنایان و همشهریان پوشیده نیست که وی بی گمان از سرآمدان و نیکنامان آموزش و پرورش شهرستان گلپایگان و دانشی مردی واجد فضایل بسیار و آموزگاری الهام بخش بود و هر آنچه در توان داشت و ممکن می شد طی نیم قرن برای آموزش و گسترش دیدگاه هایی که از شخصیت های بزرگ ادبی و ادبیات غنی ایران زمین پرورانده بود در تعلیم دانش آموزان و طالبان دانش در دبیرستان و دانشگاه به کار گرفت و به ویژه آثار مهم کلاسیک را با کیفیت درخور و اندیشه والا با به کارگیری بهترین واژه ها، شرح و توضیح می داد و نقش مؤثری در شکوفایی اندیشه های درخشان و ارتقای علمی نسل های متعدد دانش پژوه به انجام رساند.
مناسب است به این نکته اشاره کنم که با مرحوم شهیدی به سبب نسبت خویشاوندی از کودکی، ارتباط صمیمانه داشتم و لطف مهر آمیز به من داشت. در سال ۱۳۴۵ در مرحله ششم متوسطه، به حضور در کلاس درسش مفتخر شدم و آن زمان هم فرصتی دست داد که برای تکمیل تحصیلات به دانشگاه تهران راه یابم و دوره های عالی را به پایان رسانم.
از خاطرات و نوادر روزگار، آن که در مرحله کار شناسی، همدوره تحصیلات تکمیلی برادر بزرگ و بزرگوارم مرحوم مهدی صافی شدم که دبیر دبیرستان های گلپایگان و معلم من در دوره ابتدایی و متوسطه بود؛ فرهیخته ای که در آموزش و پرورش گلپایگان جایگاه مهم و اعتبار بسزایی داشت و شیوه آموزش برتر را آزموده و تجربه کرده بود.
نکته ظریف دیگر آن که بعضی از همدوره ای های تحصیلی مرحوم شهیدی در دانشگاه تهران نظیر دکتر محمد جعفر محجوب نگارنده سبک خراسانی که در محضر ادیبان بزرگ و استادان بی مانندی چون محمد تقی بهار، محمد باقر هوشیار، بدیع الزمان فروزانفر، جلال الدین همایی، عبدالعظیم قریب، رشید یاسمی و ... تلمذ می کردند بعدها به جانشینی آنان و در زمره استادان بنام، عهده دار تدریس شدند و برای بنده و زنده یاد اخوى، توفیق استفاده از محضر پر فیضشان که خود از مفاخر بزرگ دانشگاه به شمار می آمدند نظیر زنده یادان دکتر عبدالحسین زرین کوب، دکتر امیر حسین آریانپور، دکتر لطفعلی صورتگر، دکتر ذبیح ا... صفا، جلال آل احمد، دکتر ماهیار نوابی، دکتر پرویز ناتل خانلری و بزرگانی دیگر، فراهم شد با این تفاوت که حضرت اخوی رحمت ا... علیه، آنچه را تعلیم می دید اغلب خود بدان اشراف داشت و دانشوری ممتاز بود.
چه خوش باشد در این دنیای فانی
به خوشنامی نمودن زندگانی
که بعد از ما بسی گردش کند چرخ
نماند جز نکو نامی نشانی
یاد و خاطره اشان پیوسته گرامی