نوروز دیروز

 

محمود نیکنامی

مدتی مانده به عید  باستانی ، همه اقوام  آریائی ، از جمله گلپایگانی ، میهمان نواز و بیزار از تنهائی ، هر کس به فکر کاری ، یکی خانه تکانی ، آن دیگر  در تب وتاب تهیه سورسات پذیرائی ، یکی نگران از هجوم تهرانی و اصفهانی با اهل و عیال آنچنانی ، دیگری به فکر بدهکاری به شهرداری و دارائی و بانک کارگشائی در راستای رباخواری ، بچه های دبستانی به فکر دریافت پیک بهاری و افتادن به جان  اهل خانه از برای حل چیستانهای علوم ریاضی و کرات سماوی ، پسرهای دبیرستانی  به فکرتعطیلی کلاس جبر و تاریخ و جغرافی و دختران  پافشاری به ادامه درس تا روزقبل از عید باستانی  از ترس خانه تکانی ، و ای عید ! ، ترا که هرچه مرادست در جهان داری ، چه غم زحال ضعیفان ناتوان داری   ....

آنگه شود آغاز ، این عید سر افراز ، بزند بلبل سرمست ،  بر شاخه سبز چمن آواز و کند عقده خود باز ،  ز  هر جا بشوند  راهی این شهر فرحناز  زتهران وسپاهان و زکاشان و زشیراز ،  به صد افه و صد ناز ،و منم دیده بدیدار   کنم باز، چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز ، در آ که در دل خسته توان در آید باز ، بیا که در تن مرده روان در آید باز  ...

معلوم نیست  چرا و چگونه ،  شادی استقبال از بهار  ، حیات دوباره  طبیعت  ،  وجشن  تحول زندگی  ، بشارت شکوفائی درختان و آغاز  برداشت نعمتهای الهی ، با ذکر یامقلب القلوب و الابصار ، یا مدبرالیل و النهار به جائی  رسیده است  که محول الحال والاحوال  را معنی  دیگری بخشیده ، و حول حالنا الی احسن الحال  به فراموشی رفته است .  مگر قراره چه اتفاقی بیفته ، این همه تشریفات  چند ساله اخیر  برای چیست ؟ . این همه زحمت و رنج  برای افرادی که توانائیمالیشان کفاف زندگی عادی  روزمره را هم ندارذ از کجا پیدا شده ؟ یادش بخیر  عیدایاون قدیمای  نه  چندان دور  را، چقدر آمدن نوروز شادی آفرین بود . خانه تکانی  و زدن چوب روی فرش  و زدودن گرد و غبار از زندگی کهنه  و شستشوی حوض آب و پر کردنش با آب چاه  و  شور و نشاط ماهی های قرمز  داخل حوض هم بشارتی به طلوع بهار بود پذیرائی ساده بانخود چی کشمش  و خرمای  دوناله و گندم برشته با  برگه زرد آلو    و نان برنجی مرحوم حاج حسینعلی  و عمو نبی با عطر روغن حیوانی  ،  یه چائیقند پهلو تو استکان کمر باریک  داخل پیش دستی برنجی   رو کرسی با ماشته  کهرتی  و بوی خوش سبزه و سیب و سمنو  در کنار  قرآن و آیینه  سفره هفت سین  آبا واجدادی  در کنج  اتاق پنج دری  چه لطفی داشت  چطور شد اون نوروزای  قدیم  که پیر وجوان خصوصا  بچه ها برای آمدنش  روز شماری می کردند و حضورش را مایه برکت میدانستند و رفتنش را محنت، به کجا رفت  ؟  تا کی سیر صعودی تشریفات ادامه پیدا خواهد کرد؟

                رسید  مژده که آمد بهار و سبزه دمید 
                                        وظیفه گر برسد مصرفش گلست و نبید

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.